متن کامل وقف نامه آیت الله جوادی آملی در تاریخ ۲۷ دی ماه ۱۳۹۱ به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین
حمد ازلی خدای سبحان را سزاست و تحیت ابدی پیامبران الهی خصوصاً حضرت ختمی نبوت(صلی الله علیه و آله) را رواست و درود بیکران دوده طاها و اسره یاسین به ویژه حضرت ختمی امامت را بجاست ؛ به این ذوات قدسی تولی داریم و از معاندان لدود آنان تبری می نماییم ! وقف که از برجسته ترین آموزه های دینی است و در اثر طغیان حاکمان زراندوز و سرداران سریر سیم همانند بسیاری از احکام و حکم به دست نسیان سپرده شد و با قیام بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(قدس سره) و اجتهاد فقیهانه و تسدید همه جانبه مراجع عظام تقلید و نایبان عام حضرت امام مهدی موجود موعود(عج) و جهاد خالصانه امت بزرگ و ملت بزرگوار ایران بخش قابل توجهی از آن قوانین مستور ، مشهور شد :«از علم به عین آمد وز گوش به آغوش»، سهم تعیین کننده ای در تأمین ارکان تمدنی که در متن تدین نهفته است دارد. لازم است برخی از عناصر محوری اهمیت مال و تأثیر انفاق صحیح آن ، در طی چند اصل ارائه شود ، آنگاه به مقصود اصلی که تنظیم وقف نامه خاص است بپردازیم.
اصل یکم : مال در اسلام ، نماد اقتصاد است و تأثیر آن در حریت یک امت و استقلال یک ملت به قدری است که سبحان از آن به قیام (ایستادگی و مقاومت در برابر حوادث)یاد کرد(و لا توتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما)و فرد یا جامعه فاقد مال را از آن جهت فقیر می گویند که ستون فقرات آنها شکسته و توان قیام در برابر نظام سلطه و استکبار یا طغوای محروم از تقوی را ندارد لذا نباید زمام آن به دست سفیهان اقتصادی باشد چون سفه مالی در اثر خطای فکری یاخطیئه عملی سبب هدر رفتن آن می شود چنانکه نباید تعاملات اقتصادی بر مدار ربا برگردد چون ریا و زیاده خواهی نه نمو و فربهی سالم است و نه سمن و چاقی که اگر زیانبار نباشد سودمند نیز نخواهد بود بلکه همانند آماسی است که در اثر زنبور زدگی بر می آید و جز ضرر اثر دیگر ندارد لذا قرآن حکیم ربا محوران را مبتلا به خبط اقتصادی می داند و قیام آنها را در دنیا و آخرت خردمندانه نمی داند (الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالو انما البیع مثل الربا و احل الله البیع و حرم الربا) راز سفه ربا محوران را باید در محتوای حدیث نورانی که عقل را (ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان) می داند دانست ، زیرا هرچه مخالف با این مبناست نابخردی است . خلاصه آنکه ۱- مال ، ستون فقرات اقتصاد یک ملت است . ۲- نگهبانان این عمود ، خردمندانی اند که از آسیب سفاهت و از گزند افزون خواهی ناروا مصون اند.
اصل دوم : مال که زیربنای اقتصادی است از منظر دیگر شبیه خون جاری در رگ های پیکر جامع است به طوری که پویایی هر عضوی به دریافت سهم مناسب خود از آن است ، که اگر نصاب لازم خون به عضو نرسد آن عضو فلج خواهد شد و از حیات محروم می شود و در این توزیع ، رعایت عدل ، معتبر است نه مساوات چون تقسیم خون برابر برای اعضای نابرابر ، در عین تساوی ، ظلم است فتوای عقل درباره حسن بودن مساوات و قبیح بودن ترجیح ، به استناد حسن عدل و قبح ظلم است لذا تساوی ناهماهنگ با عدل ، حسن نخواهد بود .
نظام اقتصادی ای که متحجرانه ثروت یک ملت را در دست دولت قرار می دهد و با دولت سالاری ، مملکت رااداره می کند و نوابغ اقتصادی رااز دسترسی به مال بهتر و بیشتر محروم می نماید و افراد را جیره خوار می کند در توزیع خون بین اعضای خود عدل مدار نیست لذا نظام مالی شرق سوسیال محکوم به زوال بوده و می باشد . نظام اقتصادی ای که مستکبرانه ثروت یک جامعه را در اختیار چند سرمایه دار می نهد و با سرمایه سالاری کشور را اداره می کند و اکثریت جامعه را از نیل به مال بهتر و بیشتر دور می دارد و آنها را به مشاغل نازل و دستمزد اندک ساکت می نماید،
در تقسیم خون بین اعضای پیکر خویش عدالت پیشه نیست ، لذا نظام اقتصادی کاپیتال غرب محکوم به فنا بوده و خواهد بود ؛ قرآن کریم که جامعه بشری را کریمانه اداره می کند و کرامت وی رادر پرتو عدل محوری می داند درباره توزیع ثروت و بهره وری هر کس به قدر استحقاق و استعداد خود بعد از واگذاری سهام خاص دینی به مستحقان آنها و به صورت جامع چنین فرمود (کی لا یکون دوله بین الاغنیاء منکم)پیام اصلی این اصل کلی اقتصادی این است که مال باید بین تمام طبقات ، تداول یابد تا (دوله بین الاغنیاء)باشد خواه آن مدار بسته و محور محدود (اغنیاء) اشخاص حقوقی باشند نظیر نظام کمونیستی یا اشخاص حقیقی باشند مانند نظام سرمایه داری خلاصه آنکه ۱- ثروت ملی به معنای جامع خود همانند خون در پیکر اعضای ملت است که هر عضوی بتواند به قدر استحقاق نصاب استعداد خویش از آن با کرامت و به دور از خواری جیره خواری و برکنار از زبونی مزدوری بهره مند شود. ۲- نظام اقتصادی که در آن سیستم ، جامعه به دو قطب امیر و اسیر ، مستکبر و مستضعف تقسیم می شود و کظه ظالم از یک سو و سغب مظلوم از سوی دیگر بیانگر بیدادی است محکوم به زوال خواهد بود.
اصل سوم : قبض و بسط رزق و سعه و ضیق مال ، عوامل متعدد فاعلی و قابلی دارد که طرح آنها خارج از حوصله این مکتوب است . آنچه در اینجا ارائه می شود آن است که زشتی و زیبایی ثروت از منظر وحی الهی به تکاثر و کوثر بودن آن است . افراد عادی که از علوم و حیانی محروم و از فضیلت عصمت بی بهره اند حتماً باید به ولایت انسان کامل معصوم(علیهم السلام)معتقد شده و به آن سر بسپارند و از سریره و سیره و سنت اولیای معصوم الهی پیروی کنند . اگر در یک نظام اقتصادی که مال ، «دوله بین الجمیع»بود نه فقط (بین الاغنیاء) و امکان رشد مالی برای برخی فراهم شد و بیش از نیاز شخصی خود مال حلال فراهم نمود ، اولین وظیفه او این است که در ظل تولی امام معصوم(علیه السلام) فرمانروای ثروت خود باشد نه فرمانبردار او ، مولای موحدان ، امیرالمومنان حضرت علی بن ابی طالب فرمود(انا یعسوب المومنین و المال یعسوب الفجار)یعنی من امیر و مطاع و متبوع اهل ایمانم و مال ، رئیس و فرمانروایی فاجران ، راز پیروی مؤمنان با تقوا از حضرت علی(ع) حق مداری آن حضرت بود (علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار) و رمز اطاعت فاجران با طغوا از مال ، لهو محوری و باطل گرایی آنهاست به طوری که هم خود به سوی لهو می دوند و هم لهو به سراغ آنها می رود و سرگرمشان می کند ، در قبال مردان الهی خود از لهو و لغو گریزان اند (الذین هم عن الغو معرضون) و هم تلاهی ، توان رفتن به سوی آنها را ندارد (رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله )بعد از آنکه مؤمن اقتصاددان به مال حلال دست یافت و امیر آن شد نه اسیر آن ، می کوشد که موقعیت ایمانی خود را با آن مال تثبیت کند تا در رخدادهای دنیا ثابت قدم و در ساهره معاد پابرجا باشد که تأثیر به سزای صرف مال در راه خیر است .
رهنمود خدای عطابخش خطا پوش که مال آفرید و آن را به بندگان خود داد و دستور انفاق را صادر کرد (و اتوهم من مال الله الذی اتاکم) آن است که فرمود (و مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبیتا من انفسهم)انفاق در راه خدا همانند آبیاری شجره طوبای هویت خویش است که مایه رشد آن درخت و پوشیدن رخت بخت و نشستن بر تخت تقرب است(متکئین علیها متقابلین) از این جهت امیر کوثریان فرمود(یابن آدم کن وصی نفسک فی مالک و اعمل فیه ما توثر آن یعمل فیه من یعدک) یعنی وصیت عهدی که به تجهیز میت مرتبط است به عهده دیگری است ولی وصیت تملیکی که ثلث مال بر می گردد به عهده خود شخص می باشد که در زمان خویش بیش از آن مقدار را هم می تواند در راه خیر صرف نماید.
اصل چهارم : اکتناز و زراندوزی و عدم بهره وری صحیح تولیدی از آن و نیز عدم انفاق در مصارف خیر پیامدهایی دارد که برخی از آنها فقدان کمال و محرومیت از مقام برتر است و بعضی از آنها حسرت زا و افسوس آور و برخی از آنها مایه گداخته شدن اعضاء و جوارح صاحب مال منحوس یاد شده است آیه (لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شیء فان الله به علیم)ناظر به حرمان سرمایه دار متکاثر است که بدون انفاق هرگز به مقام بر ونیکی یا منزلت ابرار نمی رسد آیه (ان الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسره ثم یغلبون)راجع به انفاق ناروا و حسرت آور و افسوس زا است ؛ چنین زر دوست متکاثری مشمول تمثیل سوره کهف است که (فاصبح یقلب کفیه علی ما انفق فیها و هی خاویه علی عروشها و یقول یا لیتنی لم اشرک بربی احدا ) چنانکه اطلاق یا عموم آیه (ان تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله و ان کنت لمن الساخرین)شامل چنین متکاثر شده و او نیز مندرج تحت مفاد آیه یاد شده است و آیات (و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم *یوم یحمی علیها فی نارجهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لا نفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون) نیز جریان گداختن زر و سیم داغ کردن جوارح با آنها را در بر دارد.
حصر معرفت شناسی در احساس تجربه حسی و انکار معرفت تجریدی و شهودی و نیز منحصر نمودن باورهای عملی به قلمرو دنیا و حوزه طبیعت آثار مشئوم فراوانی دارد که گذشته از امور یاد شده مضامین آیه های (یحسب ان ماله اخلده)و(من الاعراب من یتخذ ما ینفق مغرما و یتربص بکم الدوائر علیهم دائره السوء و الله سمیع علیم)نیز از همین قبیل اند . خلاصه آنکه ۱- هستی شناسی مدار بسته و معرفت شناسی محدود ، هویت چنین بشر تنگ اندیش را بین مهد و لحد محصور کرده و زندگی او را بین نثیل و معتلف می کند. ۲- کسب مال حلال و انفاق آن در راه خیر سهم فراوانی در رهایی از تکاثر و نیل به کوثر دارد.
اصل پنجم : انسان که کرامت خود را به استناد خلافت خویش از آفریدگار نظام هستی دارد ، گذشته از جاودانگی در آخرت می تواند چهره ای ماندگار از خود در دنیا ترسیم نماید . بر اثر تکوینی یا تدوینی که موردقبول خدا باشد سهمی از عنداللهی شدن دارد وطبق آیه (ما عندکم ینفد و ما عندالله باق) باقی خواهد ماند . اسلام که رهاورد فراوانی را به همراه داشت و دارد، طرح جاودانه شدن نسبی را به جامعه بشری آموخت .
وقف که نموداری از این رهنمود حیات مستمر است ،راز تداوم آن تنها این نیست که اصل آن ثابت و در آمد آن سیال است بلکه قصد قربتی که در آن معتبر و اعمال می شود و از این منظر در بخش عبادت های مالی فقه امامیه قرار دارد مایه پایداری آن خواهد بود.
نهاد وقف همانند به بار آوردن فرزند صالح سالک و داعی ، محبوب و ماناست چنانکه همسان سنت صحیح و ماندگار است لذا این امور در کنار هم قرارگرفته اند ؛ محمد بن یعقوب کلینی و نیز محمد بن علی بن بابویه قمی معروف به صدوق از حضرت امام جعفر صادق(ع) نقل کرده اند که (سته تلحق المومن بعد وفاته ولد یستغفر له و مصحف یخلفه و غرس یغرسه و قلیب یحفره و صدقه یجریها و سنه یوخذ بها من بعده)؛ آثار شش چیز بعد از مرگ مؤمن به او می رسد :۱- فرزندی که برای او استغفار کند .۲- کتابی که اثر تألیفی او باشد . ۳- درختی که غرس کرده باشد. ۴-چاه آبی که حفر کرده باشد. ۵- صدقه ای که جریان داشته باشد. (یعنی وقف)۶- سنتی که بعد از او مورد عمل قرار گیرد. روشن است که ذکر امور شش گانه از باب تمثیل است نه تعیین ، چون هر کار خیری که بماند تا آثار مثبت آن درجامعه وجود دارد ، صاحب آن مأجور خواهد بود .
مهمترین سنت قرن در جهان معاصر تأسیس حکیمانه و فقیهانه حضرت امام خمینی (ره) بود که سنت سیئه سلطنت را به سنت حسنه جمهوری اسلامی ، بدون کاهش و افزایش تبدیل کرد و از هر اثر مثبت آن سهمی برای بنیان گذار نظام که هم اکنون درروضه ای از ریاض جنت به سر می برد خواهد بود. چنانکه شهدا و جانبازان و اهل نثار وایثار طرفی خواهند بست.
اصل ششم : وقف ، صدقه جاریه و پویاست نه جامد و ایستا . تعبیر «جریان» همانند فصل مقوم وقف است که آن را از سایر صدقات جدا می کند همانند کلمه «ناطق»که انسان را از سایر موجودات زنده امتیاز می دهد . واقفان محترم کوشا باشند که آنچه قوام وقف به آن است که همان جریان و پویایی باشد محفوظ بماند و درانشای صیغه وقف کاربری خاصی را در نظر نگیرید که متولیان بعدی مجبور شوند در مدار بسته و جامد حرکت کنند بلکه نحوه بهره برداری از آن را مطلق و آزاد قرار دهد چون آنچه باید از طلق بودن به در آید و مقید و بسته شود خود عین است نه بیش از آن ؛ مثلاً اگر کسی خواست زمین را وقف بهداشت و درمان جامعه کند چنین انشاء نماید :۱- این زمین مشخص ، وقف بهداشت و درمان است ۲- تمام منافع و درآمد متطور آن در هر عصر ونسلی در مصرف یاد شده صرف شود ۳- اگر غبطه وقف و مصلحت جامعه در این است که در این زمین بیمارستان ، درمانگاه و سایر مراکز درمانی ساخته شود با کارشناسی اهل خبره ، متولی به احداث بناهای مذکور اقدام کند و اگر تغییر کاربری سودآورتر است و غبطه وقف و مصلحت امت بهتر تأمین شود تغییر یاد شده صورت پذیرد .
غرض آنکه جوهر وقف ، حبس به اصل زمین است نه حبس آن و حبس صورت ساختاری معین (عرصه)، چنانکه جوهر دیگر وقف صرف درامد آن درکار خیر است نه خیر معین . خلاصه آنکه ۱- وقف عبادت ویژه ای است که مایه تصدیق ایمان واقف است ، لذا از آن به صدقه یاد می شود ۲- وقف ، جاری است نه جامد لذا تحبیس اصل (عین) ، کافی است و تحبیس عرصه لازم نیست ۳- مصرف آن ، خیر مطلق است نه معین ، هرچند تعیین آن صحیح است.
اکنون که با اصل شش گانه ، خطوط کلی وقف (صدقه جاریه) معلوم شد به اصل مطلب می پردازم و آن را چنین انشاء می نمایم :
این جانب عبدالله واعظ جوادی معروف به جوادی آملی ، وقف صحیح شرعی جامع همه شرایط –واقف ، موقوف ، موقوف علیهم – نمودم ملکی را که مشخصات آن این است :۱- استان مازندران ؛۲-شهرستان آمل ، بخش یک ، شماره فرعی ۴ از اصل ۱۵۵۳ ؛ ۳- مساحت ۳۸۳۸۷۴ متر مربع ؛ ۴- تاریخ ثبت ، سیزده آذر ماه هزار و سیصدو نود و یک (۳/۹/۱۳۹۱ )؛۵- شماره دفتر املاک ۱۳۸ بخش یک آمل ، صفحه ۴۱ ؛۶- شماره ثبت ملک ۱۹۲۵۶؛ ۷- نوع ملک ؛ طلق ۸- وضعیت خاص : عرصه و اعیان ؛ ۹- نوع و میزان ملک :شش دانگ ؛۱۰-شماره سریال اصلی :۴۱۹۸۳۴پ۹۰؛۱۱-نشانی ملک : پایین بازار ، جنب مسجد امام حسن عسگری (ع) ، پشت دبیرستان شریعت زاده ، جهت حوزه علمی آمل (مدرسه امام حسن عسگری(ع))که در آن آیه محکمه ، فریضه عادله و سنت قائمه به صورت تفسیر ، فلسفه اسلامی کلام ، فقه ، اصول و سایر دانش های اسلامی ، تحقق ، تدریس ، تألیف و پژوهش شود.
الی ان یرث الله الارض و من علیها و تولیت آن مادامت الحیات دراختیار می باشد و بعد از توفی و اداراک لقاء الله تعالی در اختیار فرزندم جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مرتضی واعظ جوادی است و بعد از عمر طولانی و بابرکت ایشان به فرزند روحانی از خاندان ما (اعم از نوه های پسری و دختری) و اگر – خدای ناخواسته از دودمان ما کسی روحانی نشد در اختیار فرزند بزرگ از این خانواده خواهد بود. صیغه وقف جاری ، اقباض و قبض همانند ایجاب و قبول حاصل شد ثواب این عمل عبادی بعد از قبول خدایی که (یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر) به ذوات قدسی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) اهدا می شود و چون تمام برکات آسمانی و زمینی به برکت خاتم الوصیاء و اولیاء حضرت حجت بن الحسن العسگری (ع) است مهمترین وظیفه خود را انتظار ظهور و بهترین دعا را تعجیل در فرج و سلامتی آن ذات مقدس می دانیم .
«والحمد لله رب العالمین»