دعا و معرفت حجت خدا

 

«اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَبِیَّکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَبِیَّکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی…»

ترجمه: بار الها! پیامبر خودت را به من بشناسان که البته اگر پیامبر خود را به من نشناسانی ، در حقیقت حجّتت را به من نشناساندی و اگر حجتت را نشناسم ، از دینم گمراه می‌گردم.
الف – ابتدا باید دقت، توجه و تعمق بسیاری شود که اساساً شناساندن کار خداست. حال یا باقلم صُنع و خلقت می‌شناساند، یا به قلم وحی.
ب – هیچ کس نمی‌تواند فوق عقل و علم (ظرفیت وجودی) خود را بشناسد. اگر چه همه چیز عیان باشد.
ج – نور، خودش پیداست و سبب پیدایش چیزهای دیگر می‌گردد. نور در فیزیک نیز همین‌طور است، خودش روشن و پدیدار است و سبب پدیدار شدن چیزهای دیگر در چشم می‌گردد. نور به معنای حَکَمی و فلسفی نیز همین است، «نور به خودی خود پیداست و سبب پیدایش چیزهای دیگر می‌شود»، البته در نور فیزیکی، اشیای موجود در چشم پیدا می‌شوند، اما در نور فلسفی، یعنی «نور» هستی است و سبب هستی و پیدایش چیزهای دیگر می‌شود. لذا فرمود: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض»، یعنی پدید آورنده‌ی آسمان‌ها و زمین است.
د – پس ابتدا خدا شناخته می‌شود و هر چیز دیگری به خدا شناخته می‌شود. چیزی مُعرّف خدا نیست، جز خودش. یا به تعبیری دیگر، هستی او به خودش شناخته می‌شود و هر چه که هست به او شناخته می‌شود، چرا که همه چیز تجلی اوست. از این رو در دعای صباح می‌خوانیم: «یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ – اى کسی (خدایى) که هستیش دلیل هستى اوست». هم چنین در دعای ابوحمزه ثمالی می‌خوانیم:
«بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ»
ترجمه: تو را به تو شناختم، و تو مرا بر هستی خود راهنمایی فرمودی، و به سوی خود خواندی، و اگر راهنمایی تو نبود، من نمی‌دانستم تو که هستی؟
امام حسین علیه‌السلام در دعای عرفه بدین مضمون عرضه می‌دارند: «خداوندا چه چیزی آشکارتر از توست که به وسیله‌ی آن تو را بشناسم؟» همه چیز با نور شناخته می‌شود و نور به خودش.
ﻫ – پس، خدا را نمی‌توان شناخت، مگر آن که خودش خود را (در عقل، فطرت، خلقت و وحی) بشناساند. هم چنین پیامبر و حجّت خدا را نیز کسی نمی‌تواند بشناسد، مگر آن که او معرفی کرده و بشناساند. مضافاً بر این که وقتی می‌گوییم: نبی یا رسول یا پیامبر خدا و نیز می‌گوییم: ولی‌الله یا حجت‌الله، یعنی این مراتب وجودی و مقامات نیز به او شناخته می‌شوند.
بدیهی است اگر کسی خدا را نشناسد، نه پیامبر خدا برایش معنا و مفهومی دارد و نه حجّت خدا و نه وحی خدا و نه صُنع خدا و … .
پس، نتیجه می‌گیریم که خدا به خودش شناخته می‌شود – پیامبر به خدا شناخته می‌شود – حجت به خدا و پیامبر شناخته می‌شود و دین به خدا، پیامبر و حجّت شناخته می‌شود و همه را نیز خدا باید بشناساند.
امام صادق علیه‌السلام در پاسخ این که خدا چگونه بشناسیم؟ فرمودند: او خود خودش را می‌شناساند. پرسیدند: پس تکلیف ما چیست؟ فرمود: به آن شناسایی ایمان بیاورید.

 

گاهی بساط عشق خودش جور می شود.