متن وصیت نامه سردار رشید اسلام شهید جاویدالاثر پاسدار سیدعلی اصغر شاه حسینی

Posted by

بِسِم اللّه الرّحمن الرّحیم

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسوالله و اشهد ان علی ولی الله

سلام علیکم

اول از هر مطلبی سلام به امام امت و امت امام؛

حال بدون مقدمه شروع به نوشتن یادگاری از خود در این بیابان خداوند کریم می کنم و سعی برآن دارم که هرچه که به عقل و افکارم می رسد و تا آنجاییکه بتوانم آن را بر روی ورق سفید نقش می بندم . ولی حقیقتاً نمی دانم اصل مطلب خود را از کجا شروع کنم.

حال که بناست ما برویم و یاری کنیم امام حسین زمان را و حال که بناست با عاشقان خدا حرکت کنیم و بار و کوله سفر خود را ببندیم، دوست دارم من هم سهمیه ایی در این سفر و  در این کوله بارم داشته باشم و آن چیزی جز چند سطر نوشته ی بنده نمی تواند باشد.

الان که نشسته ام و فکر و عقلم را متمرکز این مسئله یعنی نوشتن وصیت نامه می کنم، یادی از خلقت خود می کنم !

به راستی ؛ ما بدنیا آمدیم و به یاری خدا و عنایت او چشم به این دنیا باز کردیم و از همان جایی که همه مسائل ما در زیر ذره بین خودش می باشد و بدون اینکه حتی کوچکترین چیزی و موجودی را در این دنیای هستی به این بزرگی را فراموش کند . راه درست و مستقیم را به ما نشان داد و ما هم توانستیم به یاری خودش تا اینجا راه بیاییم.

پس چه خوب است که این راه را با عزت و با احترامی خاص بپیماییم و از این گیتی به محل اصلی خود حرکت را آغاز کنیم و به غافله ای که چندین قرن پیش حرکت کرده برسیم و بگوییم : ” ای حسین جان ” اگر تا بحال ما در این جهان “حسین جان حسین جان” می گفتیم حال آمده ایم تا این مسئله را به ثبات حقیقی خود برسانیم و با دادن جان و هدیه کردن آن برای راهی که تو با یارانت پیمودی.

بخدا قسم نمی دانم چی بنویسم ! ولی دوست دارم در این لحظه هر چی که به ذهنم می آید آن را بر روی کاغذ نوشته و از خود به یادگاری بگذارم. جداً دیدن خدا اینجا صحت دارد که انسان خدا را می بیند و با این همه موجودات و پرندگانیکه الان در کنار من نشسته اند و آوازهای خود را سر داده اند همه از وجود خدا و حقانیت راه ما صحبت می کنند و دیدن این مناظر زیبای اینجا حکایت از پیروزی نزدیک را به ما نشان می دهد.

اگرچه ما می رویم حتما یارانی هستند که بیایند و راه ما را ادامه دهند. و امیدوارم اینگونه نباشد که بعد از مدتی اگر انسانی از روی زمین و از این جهان مادی و فانی به جهان ابدی خود می رود گریه (اشک) وی برای او بی ثمر باشد. چرا که باید همراه این گریه ها و اشک ها که برای این عزیزان بخون خفته می ریزیم درسی و عبرتی برای خود بگیریم و از آن کلاسی که نشسته ایم بالاتر برویم.

اگر در اکثر وصیت نامه های شهدا دیده باشید همه وصیت نامه های خود را از یاری امام شروع کرده اند و من هم بهمین صورت می گویم که امام را فراموش نکنید. چرا که ایشان یار و نایب بر حق آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که خداوند سبحان این نعمت بزرگ و الهی را به ما امت مسلمان هدیه داده است. پس بیاییم تا از این سفره پر برکت الهی حداکثر استفاده را ببریم.

چون الان که این وصیت نامه را می نویسم زمان تنگ است و در فرصت کمی دارم این مطالب را می نویسم. اگر مسائلی بطور مشخص و واضح نیست خودتان مرا ببخشید.

و حال ای خانواده گرامی ام انشاالله تا آخر عمر از امت اسلام باشید و انشاالله که در همه کارهای خیرتان موفق و پیروز باشید و حال که من از جمع و کانون گرم شماعزیزان کم شده ام، نگران و ناراحت نباشید. چرا که من به حق رفته ام  و چرا که در راه حقیقت و در راه او (خدا) فدا شده ام. بنابراین هیچ جای نگرانی و ناراحتی نمی تواند باشد. پس خوشحال و شاداب باشید و چهره ناراحت و غم زده به دشمنان نشان ندهید که باعث خوشحالی آن لعنتی ها شود.

ای پدرجان ؛ مطلبی جز تشکر با شما ندارم و جز  اینکه بگویم پدرجان ممنون از زحمات و لطف شما هستم و از شما پوزش می خواهم و انشاالله که شما بنده را به بزرگی خودتان عفو نمایید.

و اما وصیّت من به شما تمام پدران شهید داده و آنهایی که  فرزندانشان در حال رزم با این خصم عدوا  و تمامی پدرانی که در این راه قدم  گذاشته اند، می خواهم و تمنا دارم که افتخار کنند به فرزندانشان و از کمک کردن به این انقلاب اسلامی و یاری کردن این نهضت دریغ نکنید که نمیکنند که انشاالله شما پدران شهید تاجی خوش رنگ  باشید برای امام امت و التماس دعا و طلب مغفرت.

و شما ای مادر دلسوخته ی من ، چه بگویم که باعث دلداری و تسلای تو باشد. تنها این را می توانم بگویم که همچنان مصمّم و استوار  باشید و یکی یکی پسرانت را قربانی این راه بزرگ کنید چرا که ارزش والایی دارد همچنان که هاجر اسماعیل پسرش را برای قربانی برد و انشاالله که شما هم همیشه موفق و سربلند باشید و نهایت تشکر را از شما دارم.

چرا که از همان اول خلقتم که در رحم بودم و بدنیا آمدم تا امروز که پیکرم را به خاک می سپاری و آن را هدیه می کنی و امانتی که در دستت بود مطمئن باش سالم رسیده و خداوند همچنان بنده ای که اینگونه مادری می کند خوشحال است. و ضمن تشکر از شما هم معذرت می خواهم بخاطر تمام زحمت ها و سختی هایی برای من کشیدی و اگر با رفتارم مشکلی برایت پیش آوردم و باعث ناراحتی شما شدم امیدوارم مرا عفو نمایی.

و شما ای خواهران عزیز و محترمه ی خودم از شما نیز عذرخواهی می کنم اگر بی ادبی از من دیدی و یا باعث ناراحتی شما شده ام. ان شاالله که شما هم در کارهایتان موفق باشید و انتظار دارم مانند حضرت زینب(س) که برادرش را در کربلا از او گرفتن مخاطبی کوبنده بر علیه یزید و یزیدیان شد شما هم مانند پتکی بر سر آن شیطان صفتان باشید و سفارش میکنم به فرزندان خود اخلاق حسنه آموزش بدهید تا نسل های آینده ی این انقلاب عظیم را تشکیل بدهند و امیدوارم که همیشه یار وفادار این انقلاب باشید.

و شما ای خواهران ایرانی ام باید بتوانید به زنان غرب و شرق عالم درسی بدهید که بدانند زن ایرانی با آن چیزی  که آنها هستند چه مقدار تفاوت دارد. و درس زینب گونه را به آنها بیآموزید.

و سلام ای برادر بزرگوارم؛ انشاالله در هر کجا که هستی فقط و فقط برای این امت و این راهی که ما انتخاب کردیم باشد و انشاالله که همیشه موفق و سربلند باشید.

و شما برادرکوچکترم رضاجان درست را حتما بخوانی، چرا که وقتی درس خواندی و توانستی با رفتن به دانشگاه کاری برای این انقلاب بکنی آنوقت است که من را خوشحال کرده ای و آن وقت است که خدا نیز از تو خوشنود می شود.

و به دوستانم عزیزم عرض سلام می کنم مخصوصا به بچه های پایگاه مقاومت المهدی که انشاالله همه آنها مرا ببخشند اگر کوتاهی از هر نظر از ما دیده اند.

پیام :

از این وصیّت نامه ها و از این رفتن ها، ای آنهایی که هنوز به این جهان فانی دلبسته اید عبرت بگیرید. چرا که همه ما و شما از جان بوجود آمده ایم و با این جان هم بر میگردیم! پس چه خوب است که اول که آمدیم، خوشحال و با عزت آمدیم  وحال که می خواهیم برویم نیز با عزت و شرف انسانی و مسلمانی از این دنیا برویم.

و در پایان اگر چیزی از نظر مالی و غیره از بنده به جا مانده است خود خانواده ام هر تصمیمی که می خواهند و صلاح می دانند بگیرند و وصیّم را پدرم قرار می دهم و محل دفنم هم بهشت زهرا(سلام الله علیها) باشد.

حسین جان ، حسین جان

ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم

گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم

ما آمدیم بسویت ای معشوق به حق

سرم در کربلا و چشمم در دجله است

دستم در فرات و قلبم در کعبه است

سیدعلی اصغر شاه حسینی

امضاء ساعت ۱۰صبح

۸ / ۱۱ / ۱۳۶۴