امام حسین(ع) پس از نامههای متعدد کوفیان و اطمینان مسلم بن عقیل سفیر و نائب خود از صداقت اهل کوفه قصد سفر کردند که این تصمیم با ممانعت برخی از بزرگان و اصحاب همراه شد.
امام حسین(ع) پیامبر اکرم(ص) را در خواب میبینند
محمد بن حنفیه برادر امام حسین زمانی که از قصد برادر خود آگاه میشود، بلافاصله به نزد ایشان میآید و عرضه میکند:«برادرم! تو اهل کوفه را خوب میشناسی، آنها به پدر و برادرت خیانت کردند و میترسم که با تو چنان کنند که با آنها کردند، اگر صلاح بدانی در مکه بمان».
امام در پاسخ فرمودند:«ترس آن دارم که یزید بن معاویه خون مرا در حرم(مکه) بریزد و من کسی باشم که به وسیله من حرمت خانه خدا پایمال شود»
محمد بن حنفیه در این هنگام یمن را به دلیل داشتن بیابانهای دوردست به عنوان مکانی امن به امام حسین پیشنهاد میکنند و امام در پاسخ فرمودند: «راجع به پیشنهادت فکر میکنم»
امام حسین در آن شب در رویای صادقه در نزد پیامبر اکرم حضور پیدا کردند، پیامبر اکرم در خواب خطاب به امام حسین(ع) فرمودند: «ای حسین از مکه خارج شو، که خدا مایل است تو را کشته ببیند و خدا خواسته است خاندان تو را اسیر دشمنان ببیند».
بر همین اساس امام حسین در روز سه شنبه سوم ذی الحجه به همراه کاروان خود پیش از آن که خبر مسلم بن عقیل را دریافت کنند، به قصد کوفه به حرکت درآمدند، ایشان در آستانه حرکت در خطاب به جمعیت و اصحاب خود مطالبی را فرمودند.
ایشان پس از حمد و ستایش خداوند عزوجل، فرمودند: آن گونه که گردنبند بر گردن دختران جوان خط میاندازد، مرگ نیز بر گردن فرزندان آدم حلقه بسته است و من شیدای دیدار پدران و نیاکانم هستم چون اشتیاق یوسف به یعقوب، برای من شهادتگاهی فراهم شده که باید به سوی آن بروم».
آمادگی ملائک و اجنه برای یاری سیدالشهدا(ع)
شب هنگامی که امام حسین مکه را به قصد عراق ترک کردند، فوجی منظم و منسجم از ملائک و فرشتگان الهی به خدمت ایشان آمدند و آمادگی خود را برای یاری رساندن به حضرت اعلام کردند.
امام حسین در پاسخ به آمادگی آنها فرمودند:« وعدگاه ما کربلاست، همان جائی که محل قبر و بقعه من باشد و من آن جا شهید میشوم»
پس مدتی گذشت و این بار افواجی از مومنین اجنه به محضر امام شرفیاب شدند، و آمادگی کامل خود را اعلام کردند، حضرت برای آنها دعا کرد و بار دیگر از شهادت خود در سرزمین کربلا خبر دادند.
دلهای با امام و شمشیرهای علیه امام
امام حسین در مسیر به منزل «ذات عرق» رسیدند، در آن جا با فردی به نام بشر بن غالب که از عراق میآمد، دیدار کردند و احوال مردم عراق را پرسیدند، بشر در پاسخ به حضرت عرض کرد: «قلوب مردم با شماست، ولی شمشیرهایشان در خدمت بنی امیه است».
خبر شهادت سفیر به امام میرسد
پس از آن که زهیر به امام حسین پیوست، کاروان حسینی به مسیر خود ادامه داد تا اینکه به محلی به نام «زباله» رسید، اینجا بود که خبر شهادت مسلم بن عقیل به امام رسید، افرادی که به طمع رسیدن به جاه و مقام امام را در این سفر همراهی میکردند از دور ایشان پراکنده و دور شدند و فقط اهلبیت و اصحاب برگزیده باقی ماندند.
امام در وصف مسلم بن عقیل با دیدگانی اشکبار، فرمودند:«خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است».
قافله عشق به کربلا رسید
نقل است که امام حسین به همراه کاروان خود روز پنجشنبه دوم محرم الحرام وارد کوفه شدند، مرکب امام حسین به محض ورود به کربلا توقف کرد و دیگر به مسیر خود ادامه نداد، مرکب را عوض کردند اما باز هم حرکت نکرد.
امام حسین سوال کردند نام این سرزمینی که در آن توقف کردیم چیست، یکی گفت قاضریه، دیگری گفت نینوا، اما شخص سوم نام کربلا را بر زبان جاری کرد، امام با شنیدن نام کربلا، گفتند: خدایا به تو پناه میبرم از کرب و بلا!
امام رو به اصحاب خود کرده و فرمودند: این جا همان سرزمینی است که ما کشته و به شهادت میرسیم و اهلبیت من به اسارت میروند و در همین زمان بود که امام دستور دادند که کاروان در کربلا اطراق کنند.
امام حسین قبل از شهادتش، همه زمین کربلا را از ساکنین غاضریه و نینوا به مبلغ ۶۰ هزار درهم خریداری کردند و با آنها شرط کردند که مردم را به محل قبر خود راهنمایی کنند و از زائران به مدت ۳ روز پذیرایی کنند.
منبع: کتاب لهوف سید بن طاووس